علی رضا آقاشاهی؛ علیرضا اشکواری؛ حسن فضائلی؛ حسن خمیس آبادی؛ مهدی افتخاری
چکیده
هدف: انتخاب روش بهینه و اصولی جهت تولید سیلاژ از مواد خوراکی با میزان رطوبت بالا مانند چغندر علوفهای بهمنظور استفاده در تغذیه دام بسیار حائز اهمیت میباشد. انجام این تحقیق با هدف ارزیابی کیفی تهیه سیلاژ چغندر علوفهای بهصورت خوراک کامل و خوراک پایه و بررسی اثر آنها در جیره گوسالههای پرواری انجام شد.
روش پژوهش: کشت و برداشت چغندر ...
بیشتر
هدف: انتخاب روش بهینه و اصولی جهت تولید سیلاژ از مواد خوراکی با میزان رطوبت بالا مانند چغندر علوفهای بهمنظور استفاده در تغذیه دام بسیار حائز اهمیت میباشد. انجام این تحقیق با هدف ارزیابی کیفی تهیه سیلاژ چغندر علوفهای بهصورت خوراک کامل و خوراک پایه و بررسی اثر آنها در جیره گوسالههای پرواری انجام شد.
روش پژوهش: کشت و برداشت چغندر علوفهای در زمان مناسب (مرحله حجیم شدن ریشه-قبل از شروع رشد زایشی یا تولید بذر) صورت پذیرفت و پس از نمونهگیری اولیه و تعیین ترکیب شیمیایی علوفه، تولید سیلاژ خوراک کامل و پایه چغندر علوفهای بسته به نیاز غذایی گوسالههای پرواری (هلشتاین و آمیخته هلشتاین-مونتبیلیارد) انجام شد. تعداد 20 رأس گوساله نر پرواری با میانگین وزنی 25±287 کیلوگرم بهصورت تصادفی و با تعداد یکسان در دو گروه تقسیم شدند و هر گروه با یکی از تیمارهای آزمایشی حاوی سیلاژ خوراک کامل و خوراک پایه تغذیه شدند. انجام این تحقیق در یک بازه زمانی 110 روزه (90 روز دوره اصلی) انجام شد که در فواصل زمانی 30 روزه بعد از دوره عادتدهی وزنکشی دام، نمونهبرداری از خوراک، باقیمانده خوراک و مدفوع به منظور بررسی افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک و قابلیت هضم انجام شد.
یافته ها: ارزیابی ظاهری و کیفی سیلاژ نشان داد که تهیه سیلاژ چغندر علوفهای بهصورت پایه در مقایسه با خوراک کامل دارای pH و شاخص فلیگ کمتری بود، اما در بررسی کلی از نظر رنگ، بو و بافت سیلاژ تفاوتی بین دو تیمار مشاهده نشد. تغییرات در میزان پروتئین خام و نیتروژن آمونیاکی در سیلاژ خوراک پایه شرایط بهتری را نشان داد (05/0>P). میزان مصرف ماده خشک و پروتئین خام در سیلاژ خوراک پایه در مقایسه با خوراک کامل بیشتر بود (05/0>P). قابلیت هضم مواد مغذی در گوسالههای تغذیه شده با سیلاژ خوراک پایه شرایط بهتری را نشان داد و در مقایسه با تیمار سیلاژ خوراک کامل تفاوت معنیداری را نشان داد (05/0>P). میانگین وزن اولیه و پایانی گوسالهها تحت تأثیر دو تیمار قرار نگرفت. هر چند که میزان میانگین افزایش وزن روزانه در تیمار خوراک پایه بیشتر بود (05/0>P)، اما با توجه به مصرف بیشتر ماده خشک، مقدار ضریب تبدیل خوراک در دو تیمار از نظر آماری معنیدار نشد. بررسی اقتصادی جیرهها و عملکرد پرورش گوسالههای نر پرواری نشان داد که میزان درآمد و سود حاصل از پرورش گوسالههای نر تغذیه شده با سیلاژ چغندر علوفهای به صورت پایه در مقایسه با خوراک کامل بالاتر بود (05/0>P).
نتیجه گیری: بررسی کیفیت و ظاهر سیلاژ نشان داد که با وجود اینکه هر دو روش تهیه سیلاژ به صورت خوراک کامل و پایه، سیلاژی با شرایط مناسب تولید کردند و میتوان از هر دو روش به منظور نگهداری علوفههای با رطوبت بالا در دامداری استفاده کرد، اما عملکرد کیفی تولید سیلاژ در حالت خوراک پایه بهتر بود. میزان مصرف و قابلیت هضم مواد مغذی در برههای تغذیه شده با سیلاژ خوراک پایه در مقایسه با سیلاژ خوراک کامل بهتر بود و با توجه به افزایش وزن روزانه بیشتر گوسالههای نر پرواری این گروه و حصول سود بیشتر در این تیمار به نظر میرسد که بسته به شرایط پرورش و در صورت در دسترس بودن نیروی کاری میتواند در مقایسه با تغذیه دام به صورت سیلاژ خوراک کامل از سیلاژ خوراک پایه استفاده کرد. در مجموع با توجه به نبود تحقیقات کافی، به منظور تکمیل نتایج، انجام آزمایشات تکمیلی و بررسی اثر آن بر دامهای مختلف توصیه میشود.
حامد غلامی؛ تقی قورچی؛ عبدالحکیم توغدری
چکیده
هدف: هدف از این تحقیق، بررسی اثرات جایگزینی سیلاژ ذرت با سیلاژ سورگوم بر قابلیت هضم، عملکرد تولیدی، فراسنجههای خونی و رفتارهای تغذیهای گاوهای هلشتاین شیری بود که ارقام سورگوم علوفهای استفاده شده، در بهترین شرایط از نظر تولید محصول با ذرت برابری نموده است.
روش پژوهش: به این منظور سیلاژ سورگوم رقم اسپیدفید با نسبتهای صفر ...
بیشتر
هدف: هدف از این تحقیق، بررسی اثرات جایگزینی سیلاژ ذرت با سیلاژ سورگوم بر قابلیت هضم، عملکرد تولیدی، فراسنجههای خونی و رفتارهای تغذیهای گاوهای هلشتاین شیری بود که ارقام سورگوم علوفهای استفاده شده، در بهترین شرایط از نظر تولید محصول با ذرت برابری نموده است.
روش پژوهش: به این منظور سیلاژ سورگوم رقم اسپیدفید با نسبتهای صفر (شاهد)، 33، 66 و 100 درصد جایگزین سیلاژ ذرت علوفه ای رقم سینگل کراس 704 انجام گردید. تعداد 8 راس گاو شیرده با میانگین تولید شیر 5/34 کیلوگرم در روز در قالب طرح آزمایشی مربع لاتین با 4 تیمار و 8 تکرار (تکرار شده در 4 دوره 21 روزه ) اختصاص داده شدند که در استان سمنان، شهرستان شاهرود در روستای میقان در مجتمع گاوداری کوهپایه انجام گرفت.
یافته ها: در این مطالعه نتایج نشان داد که مصرف ماده خشک بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت؛ ولی همه سطوح جایگزینی آزمایش به جز در پروتئین که قابلیت هضم برابری با سیلاژ ذرت داشت، در ماده خشک مصرفی، ماده آلی، چربی و NDF باعث کاهش قابلیت هضم شد (05/0>P). با وجود اینکه تولید شیر در تیمار شاهد (حاوی 100 درصد سیلاژ ذرت) بهطور معنیداری بالاتر از تیمارهای دیگر بود (05/0>P) اما از نظر بازده تولید شیر (کیلوگرم شیر تصحیح شده تولیدی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی) تفاوت معنیداری بین گروههای دریافت کننده جیرههای آزمایشی مشاهده نشد. درصد چربی شیر و نسبت چربی به پروتئین در تیمار حاوی 100 درصد سیلاژ سورگوم بهطور معنیداری بیشتر از سایر تیمارها بود (05/0>P). در این پژوهش، استفاده از سیلاژ سورگوم اسپید فید، باعث افزایش در سطح معنیداری (05/0>P) در میزان اسیدهای چرب غیراشباع مفید شد همچنین، بیشترین زمان خوردن و نشخوار کردن مربوط به تیمار شاهد (حاوی 100 درصد سیلاژ ذرت) بود و کمترین زمان مربوط به تیمار 100 درصد سیلاژ سورگوم بود (05/0>P) و از آنجایی که هرچه فعالیت جویدن و نشخوار بیشتر باشد، زمان استراحت کمتری برای دام باقی میماند، به نظر میرسد سطح آسایش در تیمارهای مصرف کننده سیلاژ سورگوم بیشتر بوده است.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان داد که سیلاژ سورگوم را می توان به گاوهای هلشتاین شیرده به عنوان یک جایگزین کامل برای سیلاژ ذرت بدون اثرات نامطلوب بر عملکرد حیوان، اما با اثرات مثبت بر اسیدهای چرب غیراشباع شیر تغذیه کرد. این علوفه میتواند یک انتخاب عالی برای مزارع گاوهای شیری در مناطق خشک و کویری میباشد که کشت ذرت به دلیل کمبود آب مشکل است، از طرفی هزینه تولید سورگوم به طور چشم گیری کمتر از ذرت می باشد.
علی رضا قیاسوند؛ حسن شیرزادی؛ حسینعلی قاسمی؛ کامران طاهرپور؛ شکوفه حسنوند؛ علی خطیب جو
چکیده
هدف: هدف این مطالعه تعیین سطح بهینه آرژنین در جیره غذایی بلدرچینهای ژاپنی (Coturnix coturnix japonica) و ارزیابی تأثیر آن بر عملکرد رشد، بازده خوراک و بازده لاشه با استفاده از مدلهای رگرسیونی broken-line و درجه دوم بود.
روش پژوهش: برای این منظور، تعداد 600 قطعه جوجه بلدرچین در سن 21 روزگی به پنج تیمار مختلف با سطوح 75/0، 00/1، 25/1، 50/1 و 75/1 درصد آرژنین قابلهضم ...
بیشتر
هدف: هدف این مطالعه تعیین سطح بهینه آرژنین در جیره غذایی بلدرچینهای ژاپنی (Coturnix coturnix japonica) و ارزیابی تأثیر آن بر عملکرد رشد، بازده خوراک و بازده لاشه با استفاده از مدلهای رگرسیونی broken-line و درجه دوم بود.
روش پژوهش: برای این منظور، تعداد 600 قطعه جوجه بلدرچین در سن 21 روزگی به پنج تیمار مختلف با سطوح 75/0، 00/1، 25/1، 50/1 و 75/1 درصد آرژنین قابلهضم تقسیم شدند. برای هر تیمار شش تکرار و برای هر تکرار 20 قطعه بلدرچین در نظر گرفته شد. جیرههای آزمایشی از نظر تمامی مواد مغذی ضروری به جز آرژنین مشابه بودند. آزمایش از روز 21 تا 35 ادامه یافت و در طول دوره آزمایشی فراسنجههای مختلف عملکردی شامل افزایش وزن بدن، بازده خوراک و بازده لاشه اندازهگیری شدند. علاوه بر این، تأثیر سطوح مختلف آرژنین بر ترکیب شیمیایی گوشت سینه و ران نیز بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که افزایش سطوح آرژنین تأثیر معنیداری بر افزایش وزن بدن و بازده خوراک در بلدرچینها داشت؛ بهویژه تیمار 25/1 درصد آرژنین بیشترین میزان افزایش وزن بدن و بازده خوراک را در مقایسه با سایر تیمارها نشان داد. این تیمار اختلاف معناداری با تیمارهای 75/0 و 00/1 درصد آرژنین داشت ولی در مقایسه با تیمار 50/1 درصد آرژنین تفاوت معنیداری مشاهده نشد. در خصوص مصرف خوراک، هیچ تغییر معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد، که نشاندهنده بهبود کارایی استفاده از خوراک در تیمارهای با سطوح بیشتر آرژنین ناشی از افزایش وزن بود. برای تخمین سطح نیاز به آرژنین در جیره، مدلهای رگرسیونی broken-line خطی و درجه دوم بهکار گرفته شدند. مدل broken-line خطی با شیب یکسان، نقطه شکست را در 15/1 درصد برای افزایش وزن بدن و 21/1 درصد برای بازده خوراک شناسایی کرد. همچنین، مدل broken-line درجه دوم نقاط شکست را در 30/1 درصد برای افزایش وزن بدن و 29/1 درصد برای بازده خوراک پیشبینی کرد. همچنین مدل رگرسیونی درجه دوم نشان داد که در سطح 37/1 درصد آرژنین، بیشترین میزان افزایش وزن بدن و در 36/1 درصد آرژنین، بیشترین بازده خوراک مشاهده شد. در خصوص بازده لاشه، تیمار 25/1 درصد آرژنین بیشترین بازده لاشه را در روز 35 نشان داد که اختلاف معناداری با تیمارهای 75/0 و 75/1 درصد داشت. مدلهای رگرسیونی broken-line و درجه دوم نشان دادند که سطح بهینه آرژنین برای بیشترین بازده لاشه بهترتیب 12/1 و 26/1 درصد بود. افزون بر این، مدل رگرسیونی درجه دوم پیشبینی کرد که سطح بهینه برای بازده لاشه در 32/1 درصد آرژنین قرار دارد. با این حال، ترکیب شیمیایی گوشت سینه و ران تحت تأثیر سطوح آرژنین قرار نگرفت و هیچ تغییر معناداری در ترکیب ماده خشک، ماده آلی و خاکستر مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که استفاده از مدلهای رگرسیونی broken-line خطی و درجه دوم ابزارهای مناسبی برای تخمین دقیق نیاز به آرژنین در جیره غذایی بلدرچینهای ژاپنی هستند. با توجه به نتایج بهدستآمده، سطح بهینه آرژنین برای بهبود عملکرد رشد و بازده لاشه در بلدرچینهای ژاپنی در حدود 15/1 تا 37/1 درصد توصیه میشود. این یافتهها میتوانند به بهینهسازی جیرههای غذایی در صنعت پرورش بلدرچین کمک کنند و بهبود کارایی تولید و کاهش هزینههای خوراک را به دنبال داشته باشند.
طاهره امیرآبادی فراهانی
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر خوراندن یک پیش مخلوط انتظار زایش بر بروز جفت ماندگی و ناهنجاریهای متابولیکی دیگر، تولید شیر و عملکرد تولیدمثلی گاوهای شیری هلشتاین بود.
روش پژوهش: 190 رأس (مزرعه اول 94 رأس، مزرعه دوم 96 رأس) گاو هلشتاین چند بار زایش با دوره شیردهی، امتیاز وضعیت بدنی و تولید شیر دوره شیردهی پیشین مشابه در 21ـ روز نسبت به ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر خوراندن یک پیش مخلوط انتظار زایش بر بروز جفت ماندگی و ناهنجاریهای متابولیکی دیگر، تولید شیر و عملکرد تولیدمثلی گاوهای شیری هلشتاین بود.
روش پژوهش: 190 رأس (مزرعه اول 94 رأس، مزرعه دوم 96 رأس) گاو هلشتاین چند بار زایش با دوره شیردهی، امتیاز وضعیت بدنی و تولید شیر دوره شیردهی پیشین مشابه در 21ـ روز نسبت به تاریخ زایش مورد انتظار وارد آزمایش شدند و به طور تصادفی به دو جیره آزمایشی اختصاص یافتند: گاوهایی که از جیره انتظار زایش گله تغذیه شدند (گروه شاهد) و گاوهایی که پیش مخلوط را دریافت کردند و این پیش مخلوط جایگزین 5/7 درصد ماده خشک جیره پایه شد (Power Close). پیش مخلوط حاوی مکمل پروتئینی، مواد معدنی پرمصرف و کممصرف، ویتامینها و مواد افزودنی بود. جنس و وزن گوسالهها بلافاصله پس از زایش تعیین شد و مقدار آغوز تولیدی در اولین دوشش ثبت شد. تولید و ترکیبات شیر در هر شیردوشی به طور ماهانه تا روزهای شیردهی 150 ثبت شد و نمونهگیری از شیر به صورت ماهانه جهت اندازهگیری ترکیبات شیر انجام شد. بروز ناهنجاریهای متابولیکی شامل سختزایی، جفتماندگی، تب شیر، کتوزیس، جابجایی شیردان، متریت، اندومتریت درمانگاهی و حذف از روز زایش تا 60 روز پس از آن ثبت شدند. فاکتورهای تولیدمثلی از قبیل فاصله زایش تا نخستین تلقیح، درصد آبستنی در اولین و دومین تلقیح، درصد باروری، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و روزهای باز ثبت شدند.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از Power Close در دوره انتظار زایش بروز جفت ماندگی (05/0 P) و کتوزیس (05/0 P) را کاهش داد. همچنین، بروز متریت و درصد حذف در گاوهای تغذیه شده با Power Close در دوره انتظار زایش در مقایسه با گروه شاهد تمایل به کاهش داشت. اما بروز سایر ناهنجاریهای متابولیکی از قبیل سختزایی، تب شیر، جابجایی شیردان و اندومتریت تحت تأثیر قرار نگرفتند. مقدار آغوز تولیدی در اولین دوشش (05/0 P)، تولید شیر (05/0 P) و شیر تصحیح شده بر اساس چهار درصد چربی شیر (05/0 P) در گاوهای تغذیه شده با Power Close در مقایسه با گاوهای شاهد افزایش یافت. اما درصد چربی شیر در گاوهای تغذیه شده با Power Close نسبت به گاوهای شاهد کاهش یافت (05/0 P). وزن تولد گوساله و فاکتورهای تولیدمثلی از قبیل تعداد تلقیح به ازای آبستنی، درصد آبستنی در اولین و دومین تلقیح و در مجموع دو تلقیح و درصد آبستنی تا 150 روز شیردهی تحت تأثیر Power Close خورانده شده به گاوهای انتظار زایش قرار نگرفتند. اما، میانگین روزها تا اولین تلقیح و روزهای باز در گاوهای تغذیه شده با Power Close نسبت به جیره شاهد کاهش یافت (05/0 P).
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که خوراندن Power Close طی دوره انتظار زایش میتواند بروز جفت ماندگی، متریت و حذف در 60 روز اول شیردهی را کاهش داده و تولید آغوز و شیر را افزایش دهد. اما علیرغم اثر مثبت بر روی میانگین روزهای باز، درصد آبستنی را تحت تأثیر قرار نداد.
نوشین اسدی فخرنژاد؛ علی اسدی الموتی؛ بهزاد خرمی
چکیده
هدف: زمان برداشت یکی از عوامل تعیینکننده در بهرهوری و کیفیت تغذیهای علوفههای سیلویی بهشمار میرود. انتخاب مرحله مناسب برداشت میتواند نقش مؤثری در بهبود ارزش غذایی، فرآیند تخمیر و کاهش اتلاف سیلو ایفا کند. همچنین، استفاده از سیستمهای کشت مخلوط با هدف بهرهگیری از خصوصیات همافزایی بین گونههای مختلف گیاهی، رویکردی کارآمد ...
بیشتر
هدف: زمان برداشت یکی از عوامل تعیینکننده در بهرهوری و کیفیت تغذیهای علوفههای سیلویی بهشمار میرود. انتخاب مرحله مناسب برداشت میتواند نقش مؤثری در بهبود ارزش غذایی، فرآیند تخمیر و کاهش اتلاف سیلو ایفا کند. همچنین، استفاده از سیستمهای کشت مخلوط با هدف بهرهگیری از خصوصیات همافزایی بین گونههای مختلف گیاهی، رویکردی کارآمد در ارتقاء کیفیت علوفه محسوب میشود. این مطالعه با هدف ارزیابی اثر مرحله برداشت علوفه و کشت مخلوط بر ویژگیهای کیفی سیلو شدن، میزان تولید پساب و قابلیت هضم در شرایط in vitro (آزمایششگاهی) در سه علف غلات ریزدانه (جو، تریتیکاله و یولاف) طراحی و اجرا گردید.
روش پژوهش: در این مطالعه، علف کامل جو در دو مرحله رشد ابتدای خوشهزنی و خمیری سفت، علف تریتیکاله در دو مرحله پنجهزنی و خمیری نرم، علف یولاف در مراحل پنجهزنی و طویل شدن ساقه و کشت مخلوط شامل ۵۳ درصد جو، ۳۳ درصد تریتیکاله و ۱۴ درصد یولاف در دو زمان برداشت شدند. طرح آزمایشی در چارچوب فاکتوریل ۲×۴ به صورت کاملاً تصادفی با هشت تیمار و سه تکرار اجرا شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که با پیشرفت مراحل رشد، عملکرد ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام در تیمارهای تریتیکاله، یولاف و کشت مخلوط افزایش یافت. بیشترین ماده خشک (1/32 درصد) از کشت مخلوط در مرحله دوم برداشت و کمترین (5/13 درصد) از علف یولاف مرحله اول حاصل شد (001/0(p<. بیشترین مقدار پروتئین خام (3/19 درصد) مربوط به علف یولاف در برداشت اول و کمترین مقدار آن (8/10 درصد) به علف جو در برداشت دوم اختصاص داشت (001/0(p<. کمترین مقدار فیبر شوینده خنثی ( (NDFدر علف یولاف (5/49 درصد) و بیشترین آن در علف جو (2/58 درصد) مشاهده شد (001/0(p<. اثر متقابل نوع علوفه و زمان برداشت بر مقادیر ماده خشک، پروتئین خام و فیبر شوینده اسیدی(ADF) معنیدار بود، در حالیکه خاکستر خام، لیگنین، نیتروژن نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی، چربی خام و کربوهیدرات های محلول در آب غلظت مشابهی در هر دو مرحله برداشت داشتند. پیشرفت گامه بلوغ باعث افزایش لیگنین و کاهشCP،کربوهیدراتهای محلول در آب و NDF شد. حضور یولاف در کشت مخلوط موجب افزایش پروتئین خام، کاهش NDF و بهبود قابلیت هضم در شرایط in vitro گردید. در برداشت دوم، سیلاژها دارای pH مناسب (حدود 2/4)، نیتروژن آمونیاکی کمتر از ۱۰ درصد ماده خشک، عدم تولید پساب و ماده خشک کافی بودند که نشاندهنده تخمیر مطلوب است.
نتیجهگیری: نتایج به دست آمده مرحله خمیری سفت در جو، خمیری نرم در تریتیکاله، و طویل شدن ساقه در یولاف را به دلیل افزایش تولید ماده آلی، پروتئین خام، انرژی و ماده خشک قابل هضم در هر هکتار، زمان مناسبتری برای برداشت علوفههای غلات ریزدانه معرفی میکند. همچنین، کشت مخلوط با نسبت بیشتری از یولاف احتمالاً به ارتقاء کیفیت علوفه خواهد انجامید. به علاوه، با توجه به عملکرد بهتر تریتیکاله نسبت به جو، پیشنهاد میشود به منظور تولید سیلوهای با کیفیت بالاتر، از تریتیکاله بهعنوان ترکیب اصلی در کشت مخلوط با جو و یولاف استفاده شود.
مائده درکاله؛ زربخت انصاری پیرسرائی؛ عیسی دیرنده؛ محمد کاظمی فرد
چکیده
هدف: تنشگرمایی یکی از چالش برانگیزترین تنشهای محیطی در صنعت پرورش طیور است، زیرا باعث کاهش مصرف خوراک، وزن و کیفیت لاشه، کاهش فعالیت دستگاه ایمنی و در نتیجه افزایش تلفات درگله میشود. این پژوهش به منظور ارزیابی تاثیر پودر بذر ریحان و جعفری بر عملکرد رشد، اجزای لاشه، بیان نسبی ژنهای پروتئین شوک گرمایی70 (HSP70) در خون و اینترلوکین-دو ...
بیشتر
هدف: تنشگرمایی یکی از چالش برانگیزترین تنشهای محیطی در صنعت پرورش طیور است، زیرا باعث کاهش مصرف خوراک، وزن و کیفیت لاشه، کاهش فعالیت دستگاه ایمنی و در نتیجه افزایش تلفات درگله میشود. این پژوهش به منظور ارزیابی تاثیر پودر بذر ریحان و جعفری بر عملکرد رشد، اجزای لاشه، بیان نسبی ژنهای پروتئین شوک گرمایی70 (HSP70) در خون و اینترلوکین-دو (IL-2) در جگر و برخی فراسنجههای خونی جوجه گوشتی در شرایط تنشگرمایی انجام شد.
روش پژوهش: برای انجام این پژوهش150 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس 308 انتخاب و پس از وزنکشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با پنج تیمار و سه تکرار و 10 جوجه در هرتکرار دسته بندی شدند. تیمارهای آزمایشی در برگیرندهی 1- شاهد (جیره پایه بدون بذر ریحان و جعفری)؛ 2- جیره پایه به همراه سه گرم بر کیلوگرم پودر بذر ریحان؛ 3- جیره پایه به همراه سه گرم بر کیلوگرم پودر بذر جعفری؛ 4- جیره پایه به همراه 5/1 گرم بر کیلوگرم پودر بذر ریحان+ 5/1 گرم بر کیلوگرم پودر بذر جعفری؛ 5- جیره پایه به همراه آنتیبیوتیک نئومایسین به عنوان شاهد مثبت (2/0 درصد در آب مصرفی) بود. برای اعمال تنشگرمایی، دمای سالن از روز 21 تا 35 پرورش، روزانه به مدت شش ساعت در دمای 32 درجه سلسیوس تنظیم شد. صفات عملکردی (افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک) جوجهها در کل دوره آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. در پایان دوره از هر تکرار سه جوجه (نزدیک به میانگین وزن تیمار) انتخاب و پس از وزن کشی و کشتار، ویژگیهای لاشه، فراسنجههای خونی (گلوکز، کلسترول، HDL، تریگلیسیرید) و بیان نسبی ژنها (HSP70 در خون و IL-2 در بافت جگر) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: تیمارها تاثیری بر خوراک مصرفی و افزایش وزن نداشتند، اما ضریب تبدیل خوراک مصرفی در 35-1 روزگی در تیمار نئومایسین کمترین بود (05/0>P). تفاوت معنیداری در فراسنجههای خونی بین تیمارها مختلف وجود نداشت. افزودن پودر بذر ریحان+جعفری باعث تاثیر معنیداری بر وزن سنگدان و طول ژژونوم نسبت به تیمار شاهد شد (05/0>P). بیان نسبی ژن HSP70 در بافت خون در تیمارهای ریحان، جعفری و ریحان+جعفری نسبت به تیمار شاهد و نئومایسین کاهش معنیداری داشتند. بیان نسبی ژن IL-2 در بافت جگر در تیمار ریحان+جعفری بیشترین و در تیمار شاهد کمترین بود (05/0>P).
نتیجهگیری: به طور کلی این پژوهش نشان داد که استفاده از پودر بذر ریحان و جعفری در جیره جوجههای گوشتی در شرایط تنشگرمایی میتواند باعث کاهش بیان نسبی ژن HSP70 و افزایش بیان نسبی ژن IL-2در پرنده شود.
مریم کریمی زندی؛ حسن شیرزادی؛ حسینعلی قاسمی؛ محمد امیر کریمی ترشیزی؛ کامران طاهرپور؛ عنایت رحمت نژاد
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر توکسین بایندر و اسیدهای آلی بر شاخصهای عملکردی، پروفایل لیپیدی و شاخصهای سلامت سرم خون، صفات لاشه و کیفیت گوشت جوجههای گوشتی چالش یافته با آفلاتوکسین B1 و کلستریدیوم پرفرنژنس انجام شد.
روش پژوهش: تعداد 420 قطعه جوجه گوشتی یکروزه (راس 308) به طور تصادفی به هفت گروه تقسیم شدند که هر گروه جیرههای متفاوتی ...
بیشتر
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر توکسین بایندر و اسیدهای آلی بر شاخصهای عملکردی، پروفایل لیپیدی و شاخصهای سلامت سرم خون، صفات لاشه و کیفیت گوشت جوجههای گوشتی چالش یافته با آفلاتوکسین B1 و کلستریدیوم پرفرنژنس انجام شد.
روش پژوهش: تعداد 420 قطعه جوجه گوشتی یکروزه (راس 308) به طور تصادفی به هفت گروه تقسیم شدند که هر گروه جیرههای متفاوتی را دریافت کردند: 1) تیمار کنترل (جیره پایه بدون افزودنی و بدون چالش آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس)؛ 2) تیمار A (جیره پایه بدون افزودنی و چالش یافته با آفلاتوکسین)؛ 3) تیمار AM (جیره پایه با توکسین بایندر و چالش یافته با آفلاتوکسین)؛ 4) تیمار AMO (جیره پایه با توکسین بایندر و اسیدهای آلی و چالش یافته با آفلاتوکسین)؛ 5) تیمار ACP (جیره پایه بدون افزودنی و چالش یافته با آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس)؛ 6) تیمار ACPM (جیره پایه با توکسین بایندر و چالش یافته با آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس) و7) تیمار ACPMO (جیره پایه با توکسین بایندر و اسیدهای آلی و چالش یافته با آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس). هر گروه به شش تکرار تقسیم شد که در هر تکرار 10 قطعه پرنده نر و ماده وجود داشت. به جز گروه کنترل، جوجهها در تمام طول دوره پرورش تحت چالش آفلاتوکسین B1 (ppb 500) بودند، اما از روز 15 آزمایش به مدت 10 روز متوالی تحت چالش کلستریدیوم پرفرنژنس (cfu 108×1 در هر میلیلیتر سوسپانسیون) قرار گرفتند. هر کدام از ترکیبات اسیدهای آلی و توکسین بایندر در تمام طول آزمایش با غلظت 2/0 درصد به جیره پایه اضافه شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که چالش آفلاتوکسین سبب تضعیف نرخ رشد ویژه و نسبت بازده انرژی شد (05/0>P) و استفاده از توکسین بایندر به تنهایی و در ترکیب با اسیدهای آلی سبب کاهش این اثرات منفی شد. همچنین چالش توأم آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس سبب تضعیف نسبتهای بازده انرژی و پروتئین و نرخ رشد ویژه شد (05/0>P). استفاده از توکسین بایندر تنها سبب بهبود نرخ رشد ویژه شد، اما در ترکیب با اسیدهای آلی سبب بهبود نسبتهای بازده انرژی و پروتئین شد. چالش توأم آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس سبب افزایش سطح لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL) سرم خون شد (05/0>P) و استفاده از توکسین بایندر سبب بهبود صفت مذکور شد، اما در ترکیب با اسیدهای آلی عملکرد بهتری داشت. همچنین بکارگیری توکسین بایندر در جیره سبب کاهش نسبت LDL به لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL)، ضریب آتروژنیک و نسبت ریسک قلبی در جوجههای تحت چالش آفلاتوکسین و کلستریدیوم پرفرنژنس شد و در ترکیب با اسیدهای آلی پتانسیل بالاتری از خود نشان داد (05/0>P). چالش آفلاتوکسین و چالش توأم آن با کلستریدیوم پرفرنژنس سبب افزایش اتلاف آب در اثر پخت و پز در فیله بزرگ سینه و کاهش اتلاف آب ناشی از پرس و ماده خشک در فیله بزرگ سینه و کعب ران شد (05/0>P). همچنین چالش آفلاتوکسین سبب افزایش وزن نسبی قلب (05/0>P) و چالش آن با کلستریدیوم پرفرنژنس سبب کاهش وزن نسبی سینه و افزایش اوزان نسبی قلب و کبد شد (05/0>P). استفاده از ترکیب توکسین بایندر و اسیدهای آلی نسبت به توکسین بایندر پتانسیل بالاتری جهت بهبود این صفات داشت.
نتیجهگیری: در صورت وجود آفلاتوکسین در جیره جوجههای گوشتی، استفاده از توکسین بایندر در جیره مفید است و در صورت بروز همزمان عفونتهای ثانویه نظیر کلونیزاسیون کلستریدیوم پرفرنژنس بهتر است از اسیدهای آلی به عنوان عامل کمکی در کنار توکسین بایندر استفاده شود.
حدیث حیدری؛ علی خطیب جو؛ حسن شیرزادی؛ محمد امیر کریمی ترشیزی؛ جبار جمالی
چکیده
هدف: دسترسی خوراک برای جوجههای تازه هچ شده جهت توسعه مطلوب و مناسب دستگاه گوارش، افزایش جمعیت باکتریهای مفید، بهبود هضم و جذب مواد مغذی و توسعه یک سیستم ایمنی مناسب بخصوص در دستگاه گوارش امری حیاتی و تعیین کننده است و تغذیه زود هنگام از طریق تعدیل میکروفلور روده به سلامت و عملکرد دستگاه گوارش اثر میگذارد. بنابراین به نظر میرسد ...
بیشتر
هدف: دسترسی خوراک برای جوجههای تازه هچ شده جهت توسعه مطلوب و مناسب دستگاه گوارش، افزایش جمعیت باکتریهای مفید، بهبود هضم و جذب مواد مغذی و توسعه یک سیستم ایمنی مناسب بخصوص در دستگاه گوارش امری حیاتی و تعیین کننده است و تغذیه زود هنگام از طریق تعدیل میکروفلور روده به سلامت و عملکرد دستگاه گوارش اثر میگذارد. بنابراین به نظر میرسد استفاده از افزودنیهای مفیدی مانند پروبیوتیکها، پریبیوتیکها و سینبیوتیکها که اثرات مفید ثابت شده بر ریخت سنجی دستگاه گوارش و عملکرد جوجههای گوشتی دارند، گزینه مناسبی باشد.
روش پژوهش: در این آزمایش تأثیر سطوح پروبیوتیک بر عملکرد و خصوصیات لاشه، شمار جمعیت میکروبی و ریخت سنجی روده جوجههای گوشتی تحت چالش تغذیه دیرهنگام با تخصیص 450 قطعه جوجه گوشتی راس-308 (یک روزه، مخلوط دو جنس) به صورت فاکتوریل 3×3 با سه سطح پروبیوتیک (صفر یا بدون پروبیوتیک، 200 و 400 گرم در تن) و سه زمان تغذیه یا دسترسی به خوراک (صفر، 12 و 24 ساعت پس از ورود به سالن) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: در دوره آغازین، جوجههای دریافتکننده سطح بیشتر پروبیوتیک و تغذیه بدون تأخیر بیشترین وزن بدن و افزایش وزن بدن را داشتند درحالیکه جوجههای دریافتکننده سطح بالاتر پروبیوتیک و 24 ساعت تأخیر در دسترسی به خوراک کمترین وزن بدن را داشتند و در کل دوره پرورش جوجههای دریافت کننده 2/0 گرم در کیلوگرم پروبیوتیک با 24 ساعت تأخیر در تغذیه و گروه دریافت کننده 4/0 گرم در کیلوگرم بدون تأخیر در تغذیه کمترین خوراک مصرفی، وزن بدن و افزایش وزن بدن را داشتند (05/0P<). سطح 4/0 گرم در کیلوگرم پروبیوتیک در گروههای 12 و 24 ساعت تأخیر در تغذیه به ترتیب کمترین غلظت تریگلیسرید، و گلوکز سرم را داشتند و در همین سطح پروبیوتیک بدون تاخیر در تغذیه، جمعیت باکتریهای اشریشیاکلی کاهش یافت ولی اعمال 12 و 24 ساعت تأخیر در دسترسی به خوراک شمار باکتری بیفیدوباکتر را کاهش داد و در جوجههای تغذیه شده با جیرههای دارای صفر و 2/0 گرم در کیلوگرم پروبیوتیک، با افزایش زمان تأخیر در دسترسی به خوراک، طول پرز افزایش یافت (05/0P<). جوجههای تغذیه شده با جیره دارای 2/0 گرم در کیلوگرم پروبیوتیک با 12 ساعت تأخیر در تغذیه، سطح مقطع پرز بالاتری نسبت به سایر گروهها داشتند (05/0P<).
نتیجهگیری: به طور کلی، 12 و 24 ساعت تأخیر در تغذیه منجر به کاهش عملکرد و تضعیف ریخت سنجی روده شدند و افزودن پروبیوتیک حتی در سطح دو برابر میزان توصیه شده نتوانست اثرات منفی تغذیه دیرهنگام را کاملاً جبران کند.
یوسف امجدیان؛ فردین هژبری؛ محمد ابراهیم نوریان سرور؛ خدابخش رشیدی
چکیده
هدف : با توجه به ساختار نشاسته، سرعت تجزیهپذیری نشاسته غلات (جو، ذرت و گندم) در شکمبه متفاوت بوده و یک عامل مهم تاثیرگذار برسوخت وساز شکمبهای، رشد و عملکرد نشخوارکنندگان است. سرعت تخمیر غلات در شکمبه، pH شکمبهای ، تولید اسیدهای چرب فرار، مصرف خوراک، عملکرد رشد و توسعه شکمبه را تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین با توجه به عملکرد تولیدی ...
بیشتر
هدف : با توجه به ساختار نشاسته، سرعت تجزیهپذیری نشاسته غلات (جو، ذرت و گندم) در شکمبه متفاوت بوده و یک عامل مهم تاثیرگذار برسوخت وساز شکمبهای، رشد و عملکرد نشخوارکنندگان است. سرعت تخمیر غلات در شکمبه، pH شکمبهای ، تولید اسیدهای چرب فرار، مصرف خوراک، عملکرد رشد و توسعه شکمبه را تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین با توجه به عملکرد تولیدی بهترگندم نسبت به جو، درصد نشاسته بیشتر گندم (حدود 10 درصد) و گزارشات بهبود قابلیت هضم گندم نسبت به جو و ذرت، بنابراین ضرورت دارد جایگزینی دانههای جو و ذرت با دانه گندم در جیره برههای پرواری نیز بررسی و امکانسنجی شود.
روش پژوهش: تعداد 24 راس بره نر مهربان (وزن بدن 46/4± 3/40 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی و تیمارهای آزمایشی شامل: ۱. جیره حاوی 58 درصد دانه جو، 2. جیره حاوی 29درصد دانه جو + 29درصد دانه ذرت، 3. تیمار حاوی 58 درصد دانه ذرت، و 4. جیره حاوی 58 درصد دانه گندم مورد استفاده قرار گرفت. عملکرد رشد ( افزایش وزن روزانه، افزایش وزن کل و میزان مصرف خوراک)؛ گوارش پذیری مواد مغذی، فراسنجههای تخمیر شکمبهای (pH ، ازت آمونیاکی و اسیدهای چرب فرار)، جمعیت پروتوزوآ و بعد از ذبح مطالعات هیستومورفومتری روده کوچک بررسی شد.
یافتهها: عملکرد رشد برههای چهار گروه تفاوتی با یکدیگر نداشتند. گوارشپذیری ماده خشک در تیمار حاوی گندم بالاترین و در تیمار بر پایه جو کمترین بود؛ درحالیکه گوارشپذیری پروتئین در جیره حاوی جو بیشتر از جیرههای حاوی دانه ذرت یا گندم بود (05/0˂P). غلظت نیتروژن آمونیاکی تیمار حاوی گندم بیشتر از برههای دیگر بود (05/0>P). غلظت کل اسیدهای چرب فرار در برههای تغذیهشده با جیرههای حاوی گندم و جو بیشتر از دو تیمار آزمایشی دیگر بود (05/0>P). کمترین میزان اسیدهای چرب فرار در تیمار حاوی ذرت مشاهده شد (05/0>P). درصد اسید استیک تیمار ذرت بیشتر از جیرههای حاوی جو و گندم بود و کمترین درصد این فراسنجه در برههای تغذیهشده با جیره حاوی گندم مشاهده شد (05/0>P). غلظتهای اسید پروپیونیک، بوتیریک و ایزوبوتریک در تیمار حاوی دانه ذرت کمتر از گروههای دیگر بود (05/0>P). بیشترین درصد این اسیدهای چرب فرار مربوط به جیرههای حاوی گندم یا جو بود (05/0>P). جمعیت پروتوزوای کل شکمبه و جنس انتودینیوم در جیره حاوی گندم یا تیمار جو + ذرت نسبت به دیگر تیمارها بالاتر بود و بیشترین تعداد درجیره حاوی گندم مشاهده شد (05/0˂P). در تیمارهای حاوی ذرت و جو+ذرت طول پرز (ویلی) دوازده بیشتر از سایر تیمارها بود (05/0˂P) در حالی که عمق کریپت دوازده در برههای تغذیهشده با جیره حاوی گندم کمتر بود (05/0˂P). عرض پرز ایلئوم در تیمارهای دریافتکننده گندم بیشتر از سایر تیمارها بود (05/0˂P) در حالی که تیمارهای تغذیه شده با جو کمترین عرض پرز داشتند (05/0˂P). عمق کریپت ایلئوم در برههای تغذیهشده با گندم و ذرت از سایر تیمارها کمتر بود (05/0˂P).
نتیجهگیری: نتایج آزمایش نشان داد که عملکرد رشد برهها در سه نوع غله تفاوتی با یکدیگر نداشتند هرچند گوارشپذیری ظاهری جیره بر پایه گندم بیشتر بود و در جیره برههای پروای، گندم را میتوان جایگزین دانه جو یا ذرت نمود.
حسن عزیزآبادی؛ سیدمحمد حسینی؛ محمدحسن فتحی نسری؛ زهرا تهامی؛ محمدباقر منتظرتربتی
چکیده
چکیده:
هدف: صنعت پرورش طیور به عنوان یکی از مهمترین بخشهای تامین پروتئین حیوانی، همواره در جستجوی منابع خوراکی جدید، در دسترس و مقرون به صرفه جهت بهبود عملکرد رشد، کیفیت لاشه و سلامت پرندگان است. استفاده از محصولات فرعی صنایع غذایی، همچون پودر آبپنیر (منبع پروتئین) و گلوتن ذرت (منبع پروتئین و انرژی)، میتواند راهکاری موثر برای ...
بیشتر
چکیده:
هدف: صنعت پرورش طیور به عنوان یکی از مهمترین بخشهای تامین پروتئین حیوانی، همواره در جستجوی منابع خوراکی جدید، در دسترس و مقرون به صرفه جهت بهبود عملکرد رشد، کیفیت لاشه و سلامت پرندگان است. استفاده از محصولات فرعی صنایع غذایی، همچون پودر آبپنیر (منبع پروتئین) و گلوتن ذرت (منبع پروتئین و انرژی)، میتواند راهکاری موثر برای کاهش هزینههای تغذیه و بهبود سلامت دستگاه گوارش طیور محسوب شود. با توجه به نقش مهم سلامت دستگاه گوارش در رشد و کارایی جوجههای گوشتی، ارزیابی تأثیر ترکیبی این دو منبع خوراکی (پودر آبپنیر و گلوتن ذرت) در جیره مرغ گوشتی، یک تصمیم تغذیهای مبتنی بر منطق علمی و اقتصادی است که هدف آن بهینهسازی عملکرد رشد، ترکیب اسیدآمینهای ضروری جیره، تکمیل ارزش بیولوژیکی پروتئین مصرفی (جذب بالاتر در بدن)، بهبود کیفیت استخوان از طریق افزایش مواد معدنی آن و افزایش غلظت مواد معدنی خون، میباشد. ترکیب این دو، میتواند یک جیره متعادل با انرژی و پروتئین کافی و با کیفیت فراهم کند. بر همین اساس، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر سطوح مختلف پودر آبپنیر و گلوتن ذرت بر عملکرد رشد، ویژگیهای استخوان درشتنی و غلظت مواد معدنی سرمخون جوجههای گوشتی سویه آرین بود.
روش پژوهش: آزمایشی با استفاده از 585 قطعه جوجه نر یکروزه سویه آرین، در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل 3×3 با استفاده از نه تیمار، پنج تکرار و 13 قطعه جوجه در هر تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) سطح صفر درصد پودر آبپنیر و گلوتن ذرت (تیمار شاهد)، 2) سطح سه درصد پودر آبپنیر، 3) سطح شش درصد پودر آبپنیر، 4) سطح سه درصد گلوتن ذرت، 5) سطح شش درصد گلوتن ذرت، 6) سطح سه درصد پودر آبپنیر و سه درصد گلوتن ذرت، 7) سطح سه درصد پودر آبپنیر و شش درصد گلوتن ذرت، 8) سطح شش درصد پودر آبپنیر و سه درصد گلوتن ذرت، 9) سطح شش درصد پودر آبپنیر و شش درصد گلوتن ذرت. صفات عملکردی شامل مصرف خوراک، افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک، به صورت دورهای اندازهگیری شد و ویژگیهای استخوان درشتنی شامل درصد خاکستر، کلسیم، فسفر، منیزیوم، طول، وزن و عرض آن و همچنین غلظت مواد معدنی سرم خون در 45 روزگی مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه آماری دادهها توسط نرم افزار SAS انجام شد.
یافته ها: جوجههایی که شش درصد پودر آبپنیر دریافت کردند به طور معنیداری بالاترین میانگین وزن بدن و مصرف خوراک را نسبت به جیرههای فاقد پودر آبپنیر داشتند (05/0P<). همچنین سطح شش درصد گلوتن ذرت به طور معنیداری کمترین میانگین وزن بدن و بیشترین ضریبتبدیل خوراک را نشان داد (05/0P<). اثرات متقابل بین این دو ماده خوراکی بر میانگین وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک معنیدار نبود. بررسی اثرات متقابل سطوح مختلف پودر آبپنیر و گلوتن ذرت در مقایسه با تیمار شاهد، به طور معنیداری، منجر به افزایش میزان خاکستر، کلسیم و فسفر استخوان درشتنی شد (05/0P<). سطوح مختلف پودر آبپنیر و گلوتن ذرت تاثیر معنیداری بر غلظت کلسیم، فسفر، منیزیم و آهن سرم خون نداشت.
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای بهدستآمده، ترکیب بهینه شش درصد پودر آبپنیر و سه درصد گلوتن ذرت، عملکرد مطلوبتری در بهبود صفات رشد و ویژگیهای استخوان درشتنی جوجههای گوشتی سویه آرین نشان دادند که با افزایش تراکم مواد معدنی استخوان، بهویژه کلسیم و فسفر، موجب بهبود کیفیت استخوان و در نهایت ارتقاء عملکرد پرنده گردید. بنابراین، میتوان این سطوح را به عنوان سطوح مناسب و بهینه، جهت استفاده در جیره غذایی جوجههای گوشتی آرین پیشنهاد نمود.