وحید واحدی؛ بابک نادری؛ سیامک قضایی؛ آزاده بوستان
چکیده
هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو روش همزمانسازی فحلی در دو شرایط محیطی طبیعی و تنش گرمایی بر عملکرد تولیدمثلی و غلظت هورمونهای استروژن و پروژسترون پلاسما در گاوهای شیری هلشتاین بود. تعداد 110 رأس گاو هلشتاین با میانگین تولید 28 کیلوگرم شیر و نوبت زایش یک تا چهار به طور تصادفی در بین یکی از دو روش همزمانی قرار گرفتند؛ 1- روش دابل ...
بیشتر
هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو روش همزمانسازی فحلی در دو شرایط محیطی طبیعی و تنش گرمایی بر عملکرد تولیدمثلی و غلظت هورمونهای استروژن و پروژسترون پلاسما در گاوهای شیری هلشتاین بود. تعداد 110 رأس گاو هلشتاین با میانگین تولید 28 کیلوگرم شیر و نوبت زایش یک تا چهار به طور تصادفی در بین یکی از دو روش همزمانی قرار گرفتند؛ 1- روش دابل آوسینک (60=DO; n )، که در این گروه گاوها در روز صفر هورمون GnRH، در روز هفتم PGF2α و در روز نهم GnRH دریافت کردند و بعد از هفت روز دیگر روش آوسینک (GnRH-7d- PGF2α-2d-GnRH-16h-AI) روی این گاوها تکرار شد، 2- روش پریسینک آوسینک (50=PO; n)، که در این گروه گاوها دو تزریق هورمون PGF2α به فاصله 14 روز دریافت کردند و بعد از 12 روز دیگر برنامه آوسینک انجام شد. هر دو روش در دو فصل تابستان و زمستان انجام شدند. درصد گوساله زایی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند بیشتر از گاوهای گروه فصل تابستان بود (36/4 در مقابل 18/2درصد،p=0/04). میانگین تعداد تلقیح بهازای آبستنی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند نسبت به فصل تابستان کمتر بود (1/46 در مقابل 1/74 درصد، p=0/02). میانگین غلظت هورمون استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بیشتر از فصل تابستان بود (0/05>P). با توجه به نتایج حاصل، عملکرد تولیدمثلی و غلظت هورمونهای استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بالاتر از فصل تابستان است و روش همزمانسازی تفاوتی از نظر تأثیر بر عملکرد تولیدمثلی ندارد.
سارا عطایی نظری؛ عبدالله محمدی سنگ چشمه؛ محمدرضا بختیاری زاده؛ علی اسدی الموتی؛ علی فولادی نشتا
چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی اثر غلظتهای مختلف لیپوپلیساکارید در محیط کشت بر بلوغ تخمک، توانایی تکوینتخمک و فراسنجههایمرتبط با محیط کشت بلوغ شامل گلوکز، پیروات، لاکتات و اسیدآمینه گلوتامین بود. تیمارهای آزمایشی شامل غلظتهای صفر (شاهد)، 0/01، 0/1، 1 و 10 میکروگرم در میلیلیتر لیپوپلیساکارید در محیط کشت بلوغ تخمک بود. تخمکها ...
بیشتر
هدف از این مطالعه، بررسی اثر غلظتهای مختلف لیپوپلیساکارید در محیط کشت بر بلوغ تخمک، توانایی تکوینتخمک و فراسنجههایمرتبط با محیط کشت بلوغ شامل گلوکز، پیروات، لاکتات و اسیدآمینه گلوتامین بود. تیمارهای آزمایشی شامل غلظتهای صفر (شاهد)، 0/01، 0/1، 1 و 10 میکروگرم در میلیلیتر لیپوپلیساکارید در محیط کشت بلوغ تخمک بود. تخمکها بههمراه سلولهای کومولوس اطراف آن در حضور غلظتهای مختلف لیپوپلیساکارید کشت داده شدند. پس از 24 ساعت محیط کشت جمعآوری و درصد بلوغ تخمکها، درصد تسهیم و تولید بلاستوسیست محاسبه شد. درصد بلوغ تخمک در تیمار با سطح 10 میکروگرم در میلیلیتر از لیپوپلیساکارید پایینترین بود (p<0/05). در بین فراسنجههای اندازهگیریشده، تنها غلظت گلوکز در پاسخ به سطوح افزایشی لیپوپلیساکارید موجود در محیط کشت بهصورت خطی کاهش یافت (p<0/05)، بهطوریکه تیمار 10 میکروگرم در میلیلیتر لیپوپلیساکارید غلظت گلوکز پایینتری نسبت به تیمارهای دیگر داشت. درصد تسهیم در تیمار دارای 10 میکروگرم در میلیلیتر لیپوپلیساکارید در مقایسه با بقیه تیمارها پایینتر بود (p<0/05). همچنین سطوح 1 و 10 میکروگرم در میلیلیتر از لیپوپلیساکارید منجر به کاهش معنیدار درصد تولید بلاستوسیست در مقایسه با تیمار شاهد شد (p<0/05). براساس نتایج این پژوهش، لیپوپلیساکارید اثرات منفی بر تکوین تخمک گوسفند دارد و اثرات آن احتمالاً از طریق تأثیر بر مسیرهای مرتبط با متابولیسم انرژی میانجیگری میگردد. بهکارگیری برنامههای مدیریتی بهمنظور کنترل عوامل افزایشدهنده غلظت لیپوپلیساکارید در دوره تولیدمثل میتواند از کاهش عملکرد تولیدمثلی دام جلوگیری کند.
حامد کرمانی موخر؛ آرمین توحیدی؛ سعید زین الدینی؛ حمید کهرام
چکیده
هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی اثر جیرههای گلوکوژنیک مکملشده با اسیدهای چرب غیراشباع متفاوت بر فراسنجههای تولیدمثلی میش نژاد ایرانبلک در دو برنامۀ مدیریتی بود. میشها در دو گروه الف (75 رأس) و ب (25 رأس) قرار گرفتند. میشهای گروه الف در روزهای 80 و 90 بعد زایش به ترتیب قطع شیر و قوچاندازی شدند. 40 روز قبل از قوچاندازی زیر پوست ...
بیشتر
هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی اثر جیرههای گلوکوژنیک مکملشده با اسیدهای چرب غیراشباع متفاوت بر فراسنجههای تولیدمثلی میش نژاد ایرانبلک در دو برنامۀ مدیریتی بود. میشها در دو گروه الف (75 رأس) و ب (25 رأس) قرار گرفتند. میشهای گروه الف در روزهای 80 و 90 بعد زایش به ترتیب قطع شیر و قوچاندازی شدند. 40 روز قبل از قوچاندازی زیر پوست گوش میشها ایمپلنت ملاتونین قرار داده شد. 75 میش گروه الف در سه گروه 25تایی جدا نگهداری و به ترتیب از جیرههای گلوکوژنیک مکملشده با چربی اشباع (جیرۀ شاهد)، دانۀ کتان اکسترودشده (جیرۀ امگا 3)، یا دانۀ سویای برشتهشده (جیرۀ امگا 6) تغذیه شدند. میشهای گروه ب به ترتیب در روزهای 120 و 180 قطع شیر و قوچاندازی شده و از جیرۀ گروه شاهد تغذیه شدند (بهعنوان گروه مدیریت سنتی). نرخ فحلی، تخمکریزی، برهزایی، و چندقلوزایی در تیمارهای گوناگون آزمایش شمارش و ثبت شد. وزن برهها در زمان زایش، سه، و چهارماهگی اندازهگیری شد. نرخ برهزایی و چندقلوزایی در تیمارهای امگا 3 و امگا 6 بهصورت معنیداری بیشتر از تیمار شاهد و گروه ب بود. میانگین وزن بره در سه و چهارماهگی در گروه ب بهطور معنیداری بیشتر از همۀ تیمارهای گروه الف بود. بنابراین استفاده از برنامۀ مدیریتی گروه الف همراه با تغذیۀ اسیدهای چرب امگا 3 و امگا 6 میتواند سبب بهبود عملکرد فراسنجههای تولیدمثلی میشها شود.